روزمرگی های من :)))

دلم گرفته همین،،،
کاش وقتی یه پستی رو میذاری نخونده لایک نکنن..
کاش درکت کنن.. بفهمن وقتی ۲ نصفه شب پست میذاری ینی یه مرگته...
کاش یکی از اونایی که لایک کرد میپرسید چه مرگته!!!
برای همین با ادم ها زیاد حرف نمیزنم.. و با هرکسی صمیمی نمیشم..
چون دقیقا وقتی باید باشن ... هعییییی ‎:'(‎

باید شکر کنم...بابت اینکه حسنا پریروز زنگ زد

البته با اجازه ی مامانش!!!!

هر چند به قول حسنا همه چی درست نشد بدترم شد...

وااااااای من نمیدونم واقعا!! کجای دین گفته اگه عکس پروفایلت یه دختر خارجی باشه گناهه

از این دخترا که عکساشون مخصوص پروفایله.. تازه صورتشم معلوم نبود

جلوش دوربین گرفته بود!!!

خدایا یعنی تو, انقدر سخت گیری و من نمیدونستم!!

بعضی ها علنا دارن دینو تحرف میکنن...

ای خداااااای من... اعصابم واقعا خرده...

اگه به خاطره دوستیم با حسنا نبود.. زنگ میزدم خونشون یا مامانش حرف میزدم

میگفتم عقاید هر کس به خودش ربط داره..

دین نگفته این عکسا گناهه،.

دین نگفته روسری ای که زیره چادره بایدد مشکی باشه!

دین نگفته دوستی با یه ادمی که چادری نیست گناهه..

من چادری نیستم... حجابم خییلی خوب نیست..

اما اعتقاداتم رو دارم..

مادر پدرم منو یکم ازاد گذاشتن تو عقاید..

اجبارم نکردن چادر رو..

میدونم اگه یه روزی چادری بشم با تصمیم خودمه..

من مطططئنا روزی چادری میشم که بفهمم چادر چه فوایدی داره

ن به اجبار دیگران, به خواست دیگران..

ولی ب نظرم.. بنابر اعتقاداتی که دارم.. دین گفته تهمت گناهه

دروغ گفتن گناهه.. ( که دختر شما به عینه داره اینکارو میکنه)

حیف که دوستمه!!

دین گفته دل دیگرانو شکستن گناهه..

دین گفته ابروی دیگران رو بردن گناهه.. ابروی منو مامانش خیلی بد برد..

غیبت کردنم گناهه در ضمن!!

دلم میخواد بهش بگم شما اگه خیلی ادعاتون میشه دین دارید.. خدارو قبول دارید..

این کارارو نکنید..

تهمت نزنید به من نگید بد دینه..

هرکسی اعتقادات خودشو داره !!

مثل مسواک سعی نکنید بکنیدش تو حلق دیگران اعتقاداتتون رو

چون شخصیه!!

شما اگه دین دارید غیبت منو نکنید تو خونتون.. که من نمیگذرم..

ابروی منو نبرید(جلو واصلی, خانوم نادری, مامانتون خاهرتون)

هعیییی خدا من چیبگم اخه.،.

دلم ازشون خیلی گرفته..

هنوز جمله واصلی یادمه..

بعد از اون بود که گوشیمو خاموش کردم.. خطمو گم کردم..

و خط جدید گرفتم تا دختره دیگه ازم خبر نداشته باشه

"صالحه یه چیزی میگم ناراحت نشو, مامانم امروز با مامان حسنا حرف زده.. نمیدونم مامانش چی گفته به مامانم.. ولی الان مامانم گفت دیگه با صالحه دوست نباش،.دختر خوبی نیست"

و از مامان واصلی هم نمیگذرم.. به خاطره تهمتش..

میدونی خداااا بنظر من اینا گناهه..

حجاب بخوره تو سرم..

حجاب نداشتن دل کسیو نمیشکنه..

حق الناس نیست..

ولی این کارا دل یکی دیگه رو میشکونه..

حق الناسه..

مثل الان.. که من از هیچ کدومشون نمیگذرم..

اگه حسنا رو دوست نداشتم و دوستیمون برام مهم نبود..

زود تر از اینا قید همه چیرو میزدم..

خدایا میدونم میبینی..

تو همین دنیا بهشون نشون بده نتیجه این کاراشونو..

یه کاری کن مامان حسنا متوجه بشه چه اشتباهی در مورده من کرده

وگرنه, به نظام عادلانه ات عیب وارد میشه!!!!

خدایا...

به حرمت این ماه مبارککک!!!

خدایا... به حرمتی اون قران که نشستم نذر کردم و خوندم...

خدایا به بزرگی خودت...

خدایا ب حرمت این زبون روزه...

قسمت میدم..

بذار همه چی درست شه!! بذار همه چی بشه مثل اولش..

بذار همه چی درسته درستتتتت شه.. خدایا.. ب بزرگیت ایمان دارم... ب مهربونیت!!

خدای من.. تنها امید من تویی.. الان فقططط تورو دارم که بتونم باهاش حرف بزنم

که بتونم ازش درخواست کنم..

نمیدونم اسمشو بذارم اشک شوق یا ....

هر چی هست فقط میدونم که اشکام الان داره میریزه..

خدایا.. خودت مواظب ما باش.. مواظب دوستیمون... ۱ سال و ۴ ماه واسه تنبیه بس بود.. ما تنبیه شدیم..

ما فهمیدیم اشتباه کردیم.. اگه درست شه..

قول میدم تا اخر ماه رمضونی یه جز دیگه از قران و بخونم...

خدایا..به این بنده ی گناهکارت توجه کن...

همه چیرو می سپرم به خودت...بذار دوباره مثل قبلا پست بعدی ام واسه تشکر ازت باشه..

پست نمیذارم تا زمانی که همه چی درست شده باشه.. و بخوام ازت تشکر کنم..

تشکر کنم که همه چی درست شده..

۱۷۵ شهید!! میدونم شماها از خدا بخواید درست میشه..

قول میدم جزدوم رو هم بخونم... از خدا بخواید.. بخواید که دوباره همه چی درست بشه..

تنها کسایی که میتونم بهشون متوسل شم همین شهدا هستند...

خدایا دلمو اروم کن.... تموم کن این تنبیه رو... بذار دلم اروم شه

ب امید خودت خدای بزرگ و بخشنده!

و مرگ نزدیک تر از چیزی است ک فکرش را بکنیم!!!

خدا بیامرزدشون... پسر خاله وحید پریروز فوت کرد..

روحش در ارامش....

بابای زهرا بیمارستانه حالش اصلا خوب نیست...دعا کنیم زودتر خوب شه ...

زهرا به باباش خییلی وابسته است.. همیشه میگفت حاضرم برای خودم هزارتا اتفاق بیفته اما بابام نه..

خدایا.. همه ی مریضا ازجمله بابای زهرارو شفا بده لطفا...

الهیییی امین..

خب.. وب قبلیم که حذف شد .. !!!

خیلی دوسش داشتم... خاطرات یک سالم نوشته شده بود توش...

از تابستون پارسال...

خب ازالان از این وب شروع میکنم..

قراره مدرسم رو عوض کنم...

مامانم مهدویه ثبت نامم کرده... برام مهم نیست دیگه که از دوستام جدا شم..

فقط دلم میخواد تودرسام موفق باشم مثل امسال..

پارسال تو وب قبلیم از خدا خواستم که سال خوبی رو داشته باشم.. و همین هم شد..

خدایا شکرت..

سال پر موفقیت و پر باری بود..

ازت میخوام امسال هم دوباره جزو بهترین ها بدرخشم..

و بتونم دوستای خوبی پیدا کنم.. و بهم واقعی بودن دوستی های قبلیمون ثابت شه..

دلم میخواد دوستیم با مریم ادامه پیدا کنه..

دوسش دارم.... دختر خوبیه ‎:)‎

فقط خدایا... امسالم مواظب من باش..بابت پارسال .. دوم انسانی... که حسابی شرمندم کردی.. و نمی دونم با چه زبونی شکر کنم بابت بودنت..

بابت اینکه همیشه مراقبم بودی و حواست بهم بود...

موفقیت تو درسا... بودن با دوستای خوب...

امسال هم همین جوری باشه...

ممنونم خدای من :)))